چشم به راه

از آخر مجلس

شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۵۲ ق.ظ

سلام

  پنج شنبه یکی از دوستان عزیز از نمایشگاه کتاب تماس گرفتند و مشورتی در باب کتاب‌های درسی خواستند. ساعتی بعد با خود فکر کردم که حالا که این رفیق ما آن جاست، خواهشی بکنیم شاید گرفت. آدرس غرفه انتشارات شهرستان ادب را پیدا کردم و برای ش پیامک کردم: شبستان، راهرو 18، انتشارات شهرستان ادب. تماس گرفتم که اگر زحمتی نیست دو جلد از کتاب تازه چاپ شده‌ی آقای عرفان پور را برای ما بخر. رفیق ما هم مرام گذاشت و دو جلد «از آخر مجلس» را برای ما خرید. همین امشب هم کتاب به دست ما رسید ...

میلاد عرفان پور شاعر جوانی است که اولین بار به واسطه برنامه شعرهای آیینی که با نام «قطعات عالیات» در دانشکده فنی برگزار می شد و هنوز هم هر ساله برگزار می شود، با او آشنا شدم. یادش بخیر قرار بود بخشی از کارهای برنامه را من انجام دهم، بماند که چه کردم! البته برنامه خوب شد مجری هم آقاسیدحسین ما بود! نام این شاعر را بیشتر در کنار محمدمهدی سیار به عنوان شاعران هیئت شهدای گمنام بسیج دانشگاه امام صادق علیه السلام دیده ایم. رباعی هایی را از ایشان می خواندم و لذت می بردم و می برم. « چاره ها» و «ناخوانده ها» یش را هم چند باری خوانده ام. رباعی‌هایی که در دیدار شعرا با آقا خوانده بودند هم بسیار عالی بود ... این روزها هم وبلاگ شان که «دیگری» نام دارد را دنبال می کنم.

از آخر مجلس نام کتاب جدیدشان است. که برگرفته از یک رباعی ایشان است که به مناسبت شهادت چند بزرگوار از عزادران حسینی سروده شد. ماجرا مربوط به انفجاری بود که در حسینیه سیدالشهدای کانون رهپویان وصال شیراز اتفاق افتاد. در آن انفجار 14 نفر از این کانون که در انتهای مجلس مانند بقیه افراد حاضر در مجلس، مشغول عزاداری بودند، به شهادت رسیدند. التبه این رباعی همین چند وقت بسیار بر سر زبان‌ ها افتاد. بعد از این که چندی پیش کلیپی توسط سایت آقا منتشر شد که در آن، حضرت آقا در دیدار با یکی از خانوادههای شهدا بعد از خواندن این رباعی ناگهان منقلب میشوند و از ته دل به گریه میافتند:

ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند

از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند​

ما مدعیانِ صفِ اول بودیم

از آخر مجلس شهدا را چیدند

چند شعر از این کتاب:

بازگشت

دنیا دل ما را به غنیمت برده

یک عمر به هر بهانه اش آزرده

یک روز همه به خانه برمی‌گردیم

چون طفل دبستانی سیلی خورده

آزادی

نه، امیدی به شما نیست، حقارت آزاد

هرچه خواهید بگویید، جسارت آزاد

آبروی وطنم یوسف بازار شده‌ست

ثمن بخس فراوان و تجارت آزاد

راه بر مشت گره کرده‌ی مردم بستید

تا به دشمن شود انگشت اشارت آزاد

حرم از دست حرامی نگرفتیم که باز

پیک و پیغام فرستید که غارت آزاد

پاکدامن وطنم را به کسی نفروشید

خاصه این فرقه‌ی از قید طهارت آزاد

بی وضو زائر این خاک نباید، چه کسی

گفته این قوم نجس را که زیارت آزاد

الغرض معنی آزادی اگر این باشد

وقت آن است بگوییم اسارت آزاد

 

یک نیمایی پیوسته هم به نام شعر انقلاب دارد که زیباست.

 یک بخش از این نیمایی:

راستی شعر انقلاب چیست؟

جز عموی من

که با هزار طعنه احترام شد

جز صدای سرفه های او

که ناگهان تمام شد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۹
مهدی غلامی

معرفی کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی