چشم به راه

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

سلام

نامیرا کتابی که باید خواند! هر چند دیر شده باشد!

از بسیاری از دیالوگ ها، می توان فلسفه هایی که آن روزگار بافته می شده است را یافت. نویسنده خیلی خوب موقعیت فکری و اجتماعی جامعه آن زمان را شناخته و خیلی هم خوب توانسته است انتقال بدهد. برای مثال جبر گرایی مورد نیاز حکومت اموی کاملا قابل برداشت است. از طرفی فضای غبارآلود و فتنه گون کوفه را نمایش داده است. و سختی تصمیم گیری در این شرایط و همچنین وجود و اثر دخالت خواسته های نفسانی در تصمیم گیری ها، به صورت غیر مستقیم و چراغ خاموش در قالب داستانی کاملا گیرا و لایق دنبال کردن، به مخاطب منتقل می شود.


و شاید جالب ترین جمله از این کتاب:

«و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم. و من... حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خویش را برای حسین می‌خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟»


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۹
مهدی غلامی

سلام

صفرم. اقامه نماز یا خواندن نماز. شاید اشکال بیشتر از قدیمی های ماست. آن ها که خوب حرف خدا را به ما منتقل نکردند. البته ما هم خیلی زحمت نکشیدیم. تا گفته شد "اقیموا الصلاه" یا "یقیمون الصلاه" اولین چیزی که به ذهن مان می رسید این بود که "نماز بخوانید" یا " نماز می خوانند". غافل از این که اقامه نماز با خواندن نماز فرسنگ ها تفاوت دارد. شاید بگویی گیرم که "نماز را به پا دارید" یا "نماز را به پا می دارند" چه فرقی کرد. اما بدان می توانی نماز بخوانی و مورد محبت و درکنف حمایت زرپرستان دنیاطلب باشی. می توانی نماز بخوانی و آدم خوبی باشی، هم خانواده از تو راضی باشد و هم همه! مثل دانشجویان خوبی که خوب درس می خوانند و نماز شان را همچنین، ولی اگر در نزدیک شان یا کمی دورتر، بزرگترین ظلم ها هم صورت بگیرد، اندازه نیم نمره ای که از درس سه واحدی شان کم شود ناراحت شان نمی‌کند. ولی اگر بخواهی نماز را اقامه کنی،  شاید لازم باشد بسیار هزینه کنی. شاید لازم باشد یک نفره یا دو نفره برای خدا قیام کنی. شاید لازم باشد چوب تحقیر و استهزای آشنا و غریبه را به جان بخری. و اگر کمی وسیع تر نگاه کنی، می توانی نماز خوان باشی ولی این نماز ات دشمن ترین دشمنان خدا را هم به واکنش وا ندارد. ولی اگر بخواهی نماز را اقامه کنی باید در مقابل تمام مستکبرین عالم بایستی. خلاصه این که اگر نماز خواندن ات به اقامه ی نماز منجر نشود، خواه در بلاد کفر باشی یا در کنار کعبه، خواه برای ظهور امام ات ندبه بخوانی یا گناه کنی! به اسلامی معتقدی و عمل کرده ای که یک نام بیشتر ندارد و آن اسلام آمریکایی است. و آن هم یک تعریف بیشتر ندارد. و آن هم "اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان ها، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمی و دانشگاهی، اسلام نکبت و ذلت، اسلام پول و زور، اسلام مرفهین بی درد، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه هاست. و در این اسلام های تحریف شده تنها ظواهری باقی می‏ماند که از حقیقت اسلام و دین الهی خبری نیست و لذا به سادگی در خدمت ستمگران و طواغیت در می‏آید و عملاً نه تنها هیچ‏گاه نجاتبخش محرومان و مستضعفان و حامی ستمدیدگان نبوده و نخواهد بود؛ بلکه حتی توجیه‏گر ظلم و ستم طاغوت ها و ستمگران می‏گردد و حامیان آن در پی یافتن وجوه شرعی برای توجیه بیدادگری ها و چپاول و غارت ظالمان و مستکبران و ساکت کردن مظلومین و ستمدیدگان و خاموشی و خفقان توده‏های ستمدیده خواهند بود."

یکم. مستضعفین. ادبیات خدا، ادبیات جالبی است. قرار است حکومت زمین اش را به مستضعفان بدهد. مستضعفان اش هم هم مظلومینی هستند که تحت ستم مستکبرین اند. تنها و تنها به این دلیل که آن چنان عمل می کنند که از تمام اعمال شان یک معنا می فهمی و آن هم این است که خدایشان یکی است. به هر حال، چه من و تو بخواهیم یا نخواهیم، خدا می خواهد زمین اش را به این موحدین مستضعف اش به ارث برساند و گویا در این مورد اهل مدارا با کسی نیست. ولی بعد از رسیدن به حکومت و یافتن تمکن، آن ها را باید به گونه ای دیگر شناخت. این تمکن یافتگان کسانی هستند که اولین همت و دغدغه شان این است که نماز را اقامه کنند . ادبیات خدا، عجب ادبیات جالبی است. " الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه .... "

دوم. مبارزه. روزگاری مستضعفین عالم بودیم! زیر یوغ طاغوت بودیم و از آرمان های مان حداقلی را آرزو می کردیم. تا آن که بزرگ مردی به نوعی ظهور کرد. و رویاهای مان را با کمک خودمان به واقعیت تبدیل کرد و وعده هایی که فراموش شده بود را دوباره زنده کرد. حرفهای خوبی که مخصوص یک شنبه های آن ها! و شاید جمعه ها در این بلاد بود را به تمام ایام هفته و از دل کلیسا و مسجد و منبر، به متن و اساس حکومت و جامعه منتقل کرد. و آن معجولاتی به نام دین از علم تجربی شکست خورده بود را به حق بالاتر از آن به جهانیان شناساند. و از آن به بعد قرار شد، ما مستضعفین دیروز و تمکن یافته های امروز، پرچم دار مبارزه ی استضعاف و استکبار،  فقر و غنا و حق و باطل را بر دوش بگیریم. و قرار شد تا شرک و کفر هست در میدان مبارزه باشیم. این که چقدر در این میدان پیروز بوده ایم باید ببینیم، چقدر نماز را اقامه کرده ایم! چرا که باز هم " الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا اصلاه .... " 


پ.ن: روزگاری که نمی دانستم دانشگاه تهران دانشکده ی فنی ای دارد که آن هم دانشکده ی مکانیکی دارد و اصلا به ذهن ام خطور نمی کرد که روزی در این دانشکده درس بخوانم، مسجد دانشگاه تهران برای من موضوعیت داشت. و با شنیدن بعضی از کلمات، مثلا اعتکاف، اولین مکانی که به ذهن ام خطور می کرد، همین مسجد دانشگاه تهران بود. بعد ها که دست روزگار پای ما را به این دانشگاه باز کرد، تازه فهمیدیم که چرا مسجد و اهلش ندیده این قدر با دل ما بازی کرده بود! و خوشحال ام که فرصت این بازی مجددا جور خواهد شد، انشالله!

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۰۲
مهدی غلامی