سلام
آیا شود که جمعه ای صبح شود، دیده ی من، نور بگیرد
جشنی به بهانه ی تو، بر اهل زمان، سور بگیرد
گر مانع آمدن شدم، ای چشمگشای عالم
دستور بده، زود، ملک جان از تن این کور بگیرد
سلام
آیا شود که جمعه ای صبح شود، دیده ی من، نور بگیرد
جشنی به بهانه ی تو، بر اهل زمان، سور بگیرد
گر مانع آمدن شدم، ای چشمگشای عالم
دستور بده، زود، ملک جان از تن این کور بگیرد
سلام
در تاریخ است که ابوسفیان پس از ماجرای سقفیه، به نتیجه پیش آمده اعتراض داشت. چون قبیله ی خلیفه ی اول، اعتبار بنی هاشم و بنی امیه را در قریش نداشت. او حتی این اعتراض را به امیرالمومنین علیه السلام هم رساند. حتی امام را به قیام دعوت کرد و گفت در صورت قیام ایشان را یاری خواهد کرد. هر چند که اگر احتمال اندکی برای موفقیت قیام بنی امیه می دانست، این پیشنهاد را به حضرت امیر علیه السلام نمی داد.
حضرت امیرعلیه السلام با این که نیاز شدید به یاور و حامی داشت، در روزهایی که شب های آن به همراه خانواده وحی درب منازل مهاجرین و انصار را می کوبید و قضیه ی غدیر را یادآوری می کرد، و آن ها را به یاری دین فرامی خواند. به ابوسفیان فرمود: تو که رهبر کفر بودی و بعد از فتح مکه از روی ترس مسلمان شدی، از کِی دلسوزتر از ما نسبت به اسلام شدهای؟!