روش تهیه کتاب:
برای نمایشگاهی در دانشگاه خریده شده است!
سیدمعین گفته شنبه برسونم دست شون یعنی امانتی! یعنی مفت!
نویسنده:
حمید داودآبادی
توضیح:
کتاب شیرین است و اطلاعات جالبی را بیان می کند ولی از یک سیر زمانی برخوردار نیست.
در واقع مصاحبه است نه زندگی نامه.
البته آقای داودآبادی در انتهای کتاب توضیحی می دهد که می گوید باید در مصاحبه از زندگی شخصی شروع نمی کردیم ...
بعضی از خاطرات، مخصوصا بعضی خاطرات نوجوانی تا حالا بیان نشده اند و خیلی خود سید حال کرده است.
متولد شهریور 1339 هستم
پدرم مسئول کمیته امداد امام خمینی در بیروت است.
مسئول جنبش امل در روستا شدم.
کتاب های سید عبدالله شبر را خواندم.
چهارده ساله بودم که منبر رفتم و از روی نوشته سخنرانی کردم.
دومین بار که از متن سخنرانی کردم بعد از دبیر کلی بود.
دید بدی نسبت به روحانیون بود! در لبنان روحانیون را گدا می خواندند. باید خانواده را راضی می کردم.
آخر به بهانه اینکه در نجف به دانشگاه بروم و ... به نجف رفتم!
اولین دیدارش با سیدعباس موسوی روز دوم ورود ب نجف است.
همان چندروز اول توسط سید باقر صدر معمم شدم.
فلسفه ی ما و اقتصاد ما از شهید صدر را هم می خواندیم.
حزب الدعوه اسلامی عراق توسط سید محمدباقر صدر تاسیس و مورد حمایت جمهوری اسلامی بود.
تنها جایی که بازداشت شدم در جمهوری اسلامی بود! در فرودگاه نگه ام داشتند و به بازداشتگاه بردنم و دو روز ماندم!
شیخ صبحی طفیلی اولین دبیر حزب الله که از شورا که کنار گذاشته شد کم کم فاصله گرفت و اکنون حصر خانگی است به علت گروهی که تشکیل داد و مبارزاتی که کرد، دولت این کار را کرد و بعضی مصاحبه هایش را علیه جمهوری اسلامی و حزب الله به کار می برند، هر چند شخصیت انقلابی ای هست هنوز ...
جوی در عراق بود که مخالفان، امام را کمونیست و شهید صدر را سنی می دانستند!
در دومین دیدار با امام که با اعضای شورای حزب الله رفتیم کسی جرات نگاه کردن به امام را نداشت. وقتی امام رویش را به سمت کسی می گرداند سریع به امام نگاه می کردیم.
من مانند مومنان معتقد بودم که امام پیش از ظهور فوت نخواهد کرد!
خبر فوت امام را که شنیدیم، همه عزادار بودند حتی بی حجاب ها!
شیعیان لبنانی از فلسطینی ها دل پری داشتند، چرا که در آشوب هایی که ملی گراهای فلسطینی ایجاد می کردند به آن ها ستم وارد می شد، به طوری که بعضی نجات دهنده خود را اسرائیل می دانستند حتی از رژیم صهیونیستی استقبال می کردند.
حزب الله از سه دسته درست می شد:
جنبش امل اسلامی که جدا شدگان حزب امل بودند.
حزب الدعوه الاسلامیه که در لبنان بودند مانند شیخ صبحی.
برخی عالمان مستقل مثل سیدعباس موسوی.
شورای اول:
یک گروه 5 نفره محتشمی پور! سفیر در دمشق، رئیس و احمد کنعانی فرمانده سپاه، فخر روحانی سفیر بیروت و سید عباس موسوی و حاج محمد رعد
بعدها شیخ صبحی بجای روحانی آمد. دلیل ظاهری جدایی شیخ حضور حزب الله در انتخابات بود. در برخی منابر به تصمیم ما حمله می کرد. ما نه با اشاره و نه به صراحت پاسخ او را نمی دادیم.
شورای دوم هم از تهران انتخاب شد، حسین دهقان هم بود ... شورای چهارم در زمان امامت سیدالقائد (آقا رو می گه) بود که به درخواست ما و اجازه سید القائد از سوی کادرها انتخاب شد. زمانی که بین حزب امل و حزب الله جنگ بود من در ایران بودم، نماینده حزب الله در ایران بودم.
برادرم در حزب امل بود و با ما حزب الله می جنگید! ولی همیشه احترام مرا داشت. الان هم از حزب کنار رفته است.
سیدعباس سال های بسیاری را در ماشین ش زندگی می کرد. وقتی به مادر سید هادی یعتی همسرم گفتم سیدهادی به عملیات رفته است و خبری از اونداریم گفت: دعا می کنم یا برگردد یا شهید شود ...
اولین عملیات شهادت طلبانه علیه سفارت عراق توسط جوان عراقی الاصل به خاطر شهادت آیت الله صدر بود. در دومین عملیات علیه اسرائیل 141 تن کشته و 10نفر مفقود شدند. به خانواده های شهدا رسیدگی می کنند، خانه می خرند و ...