چشم به راه

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام

امروز بعد از مدت ها چندساعتی با یکی از رفقا بودیم. این که چقدر به این چند ساعت نیاز داشتم و این چند ساعت چقدر خوب بود، بماند!

صحبت های مختلفی انجام دادیم.

از آینده، از بعضی دغدغه و حرف های هنوز روی زمین مانده ...

 از امروز، از مباحث روز و جمع بندی، از روز تصویب و روز اجرا و روز انتقال و روز خاتمه و ازخطوط قرمزی که نمی دانم چه رنگی شده اند! و از وحدت و وظیفه کنونی حمع این ها همه ...

از دیروزها، که کلی خاطره مرور شد. بخشی از این مرور مربوط به خاطره شیرینی از حضور در مسابقه قرآنی بود که زمانش برای نزدیک به ده سال پیش بود.

نکته جالب این بود که جمع کثیری از رفقایی که بعدها در کنار هم جمع شدند و گوشه ای از کار مشترکی را گرفته بودند، در این خاطره مشترک شریک بودند، بدون آن که آن روزها همدیگر را بشناسند ...

بی شک حضور در چنین مسابقه ای یکی از تنها فرصت ها برای انجام وظیفه ای بود که وجودش روی دوش خیلی از ما ها احساس می شد ولی متاسفانه با پشتوانه ی نگاهی حداقلی بروز پیدا می کرد. نگاهی که ابعاد اسلام اجتماعی را تنزل به فردگرایی می داد و اصلاح مورد نظر اسلام که احتماعی بود حداکثر به اصلاح فردی تقلیل داده بود. این کوتاهی نگاه هم ناشی از عدم آشنایی با امام و آقا و اصول انقلاب اسلامی بود. ولی وعده خدا برای هدایت کسانی که به اندازه توان در مسیر گام برمی دارند و البته مقدس بودن مسیری که بسیاری از استعدادها را حفظ کرده بود، حقیقت یافت. چرخ روزگار چرخید و بسیاری از این جمع را با امام و آقا آشنا کرد و بعد از سال ها هم آن ها را حول محور مقدس دیگر ولی این بار با نگاهی وسیع تری جمع کرد. و وقتی این صدق وعده آشکارتر می شود که این رفقا را با هم دوره هایی که امروز کار خاصی نمی کنند  و بار مهمی را از برنمی دارند، مقایسه کنیم. آن ها که بعضا آن روزها مستعد تر بودند و دغدغه مندتر ولی حضور چندانی در همین عرصه ها با نگاه های حداقلی نداشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۰
مهدی غلامی