فرصت کوتاه ولی ایده آل
سلام
کارت ملی ام را گرو گذاشته ام، تا ویدئو پروژکتوری از آن هایی که دیگر یافت نمی شود را برای اردوی مشهد امانت بگیرم. اردویی آموزشی که بخشی از آن، برعهده ما بود. هنوز امانتی را پس نداده ام. یعنی الان کارت ملی ندارم. یعنی کار ِ بیمه ام درست نمی شود. یعنی تر این که لازم نیست وقت بگذارم کار بیمه ام را درست کنم!
پای مبارک بچه ها روی رایانه دستی ام رفته یا کیفی که زائر مشهد بوده، روی آن فرود آمده، شاید هم کیسه برنجی روی آن رها شده. یعنی صفحه نمایش اش شکسته. چند روزی برای تعمیر به یکی از دوستان همسفر کربلا سپرده ام. خبری از این کربلایی نیست. یعنی خبری از رایانه ام نیست. من هم خیلی دنبالش نیستم. یعنی چند وقتی است رایانه و دسترسی به شبکه آسان ندارم. یعنی تر این که خیلی وقتم را در شبکه نمی گذرانم.
با استاد محترم چند باری است برای تعیین موضوع پایان نامه قرار گذاشته ایم. همهی این چند بارها قرار به ملاقات نینجامیده است. یعنی هنوز موضوع پایان نامه مشخص نشده است. یعنی هنوز لازم نیست شروع به خواندن مقاله کنم. یعنی تر این که لازم نیست آن جا هم وقت بگذارم.
سر ِ کار هنوز دوران طوفانی کارها شروع نشده است. دوشم را هم از زیر کارهایی که روی ش گذاشته می شود خالی می کنم. یعنی خیلی وقت آن جا هم نمی گذارم.
در فضای تشکیلات هم خیلی وقت است کار عمده ای ندارم. دو سه تا مطلب گفته اند بنویس که ننوشته ام آن ها هم کم کم رهایم می کنند در مورد بعضی قضایا هم فعلا دخالت نمی کنم، هنوز وقت آن نشده است که آرامش قبل از طوفان را به هم بزنم. یعنی این جا هم نیازی نیست خیلی وقت بگذارم.
هادی را هم که مدتی است پیچانده ام. کلی کار قرار بود با هم انجام بدهیم ...
این ها همه یعنی یک فرصت ایده آل ولی کوتاه. یعنی تر این که می توانی تا تلنباری از کارها سراغت نیامده، کف مترو بنشینی نادر ابراهیمی بخوانی. یک عاشقانهی آرام و حالا ابوالمشاغل. یا در اتاق یک شبه صادق کرمیار بخوانی. غنیمت. یا شماس شامی را ...